سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایت شهید حسن...

لبیک یا زینب_(س) ... شهدا شرمنده ایم ... یاحسین ...


اولین دیدار با او
بعد از خواستگاری رسمی ، یک روز جمعه در خانة آقای نادری با آقا مهدی صحبت کردم .
مسائلی مطرح شد . مثل نحوة ازدواج ، زندگی ، مسائل جنگ و ... . راستش را بخواهید متأسفانه آن روز ، من آقا مهدی را ندیدم .
ایشان هم اصلاً مرا ندید . هر دو ، سر به زیر نشسته بودیم . لباس آقا مهدی ، یک اورکت و یک شلوار بسیجی بود . بعد از این دیگر ایشان را ندیدم تا قبل از عقد .
خواهرهای آقا مهدی تا قبل از عقد به او اعتراض می کردند که وقتی او را ندیدی ، چرا قبولش کردی؟ شاید ایرادی داشته باشد .
آقا مهدی گفته بود : ازدواجم به خاطر خداست . به خاطر اسلام است .
معیارهایی که می خواهم در ایشان یافتم و مطمئن هستم ایشان همراه و هم عقیدة من در زندگی است .

اشکال دارد خانوم !
زندگی کردن با افرادی مثل آقا مهدی سختی دارد . من هم سختی کشیدم .
از این شهر به آن شهر سفر کردم . نگران و مضطرب بودم .

 

هر لحظه منتظر خبرهای ناگواری بودم ؛ اما بهترین دوران زندگی ام در کنار ایشان بود .
زندگی با آقا مهدی خیلی شیرین بود . یکبار، خودکاری از میان وسایلش برداشتم تا برایش چیزی بنویسم .
وقتی متوجه شد ، نگذاشت . گفت : خودکار مال من نیست . مال بیت المال است. گفتم : می خواستم دو سه کلمه بنویسم ، همین !
گفت : اشکال دارد خانوم .


همسر فرماندة لشکرم ؟
آن شب نان نداشتیم . قرار شد که آقا مهدی ، عصر آن روز زودتر بیاید و نان بخرد ؛ چرا که شب درخانة ما با رزمندگان جلسه داشت .
به هرحال آن شب دیر آمد و نان هم نیاورد . ظاهراً به بچه های تدارکات لشگر گفته بود که آنها با خودشان نان بیاورند .
وقتی او به خانه آمد ، روی دستش پنج شش قرص نان بود . هنوز حرف نزده ، رو کرد به من و گفت : این نان ها مال رزمنده هاست .
به شوخی به او گفتم : من هم همسر رزمنده ام ! او خندید . من آن شب ، نان خرده های شب های قبلی را خوردم .

نویسنده روایت شهید حسن... در شنبه 90/4/25 | نظر
 

وقتی تو نیستی 
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها
مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض میخوانم
عمریست لبخند های لاغر خود را در دل ذخیره میکنم
باشد برای روز مبادا
اما در صفحه های تقویم
روزی به نام روز مبادا نیست
آن روز هرچه باشد
روزی شبیه دیروز
روزی شبیه فردا
روزی درست مثل همین روزهای ماست
اما کسی چه میداند
شاید امروز نیز روز مبادا باشد
وقتی تو نیستی
نه هست های ما چونان که بایدند
نه باید ها
هر روز بی تو روز مباداست
آیینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند
آیینه ها که دعوت دیدارند
دیدارهای کوتاه
از پشت هفت دیوار
دیوارهای صاف
دیوارهای شیشه ای شفاف
دیوارهای تو
دیوارهای من
دیوارهای فاصله بسیارند
آه..
دیوارهای تو همه آیینه اند
آیینه های من همه دیوارند
***قیصر امین پور***

خیلی خیلی التماس دعا...


نویسنده روایت شهید حسن... در شنبه 90/4/25 | نظر

انتظار، به معنای «چشم به راه بودن و درنگ کردن به امید پیشامدی خاص» و به بیان دیگر: «کیفیتی است روحی که موجب به وجود آمدن حالت آمادگی است برای آنچه فرد، انتظارش را دارد» و «ضدّ آن، حالت ناامیدی و بریدن از همه کس و همه چیز است».(1) از این‏رو انتظار، در درجه نخست، ویژگی حیات و زندگی انسان است.

ماهیت زندگی انسان با انتظار و امید به آینده عجین شده است، به گونه‏ای که زندگی بدون انتظار، برای وی مفهومی ندارد و بدون آن، شور و نشاط لازم برای تداوم زندگی در کار نیست.

حیات اکنون بشر، ظرف پویایی، تلاش و حرکت به‏سوی فردا و فرداهاست و این چنین پویایی و حرکتی بدون عنصر «انتظار» ممکن نیست؛ زیرا احتمال معقولِ «بقا و پایداری جهان» و امید به «تداوم حیات» است، که به زندگی کنونی معنا و مفهوم می‏بخشد و پویایی و نیروی لازم را برای ادامه آن تأمین می‏کند. از این‏روست که ماهیت زندگی با انتظار پیوندی ناگسستنی دارد.

پدیده انتظار آثاری دارد و نخستین اثر و نمودش این است که انسان را به حرکت در جهت متناسب با انتظار برمی‏انگیزد و از هر حرکت و گرایشی به‏سوی جهت‏های نامتناسب یا ناسازگار و متضاد با انتظار، باز می‏دارد.(2)

به نظر می‏رسد یکی از امور مهمی که ارزش انتظار را معین می‏کند، چیزی است که انسان در انتظار آن به سر می‏برد و چنانچه آن چیز از اهمیت فوق‏العاده‏ای برخوردار باشد، انتظار مربوط به آن نیز دارای فضیلت و برتری خواهد بود.

یکی از انتظارهایی که به عنوان امیدهای متعالی بشر همواره از آن یاد شده است، انتظار جامعه‏ای آرمانی - که برجسته‏ترین ویژگی آن، اقامه عدل و قسط باشد - بوده است. اگرچه اغلب ادیان و ملل به نوعی در انتظارِ چنان جامعه‏ای به سر می‏برند، ولی به نظر می‏رسد این انتظار - که تحت عنوان مهدویت (اعتقاد به ظهور مهدی موعود) در جامعه مسلمانان مطرح است - شکل کامل آن ایده است.

با این بیان می‏توان گفت که مهدویت سبزترین اندیشه‏ای است که خداوند به انسانیت هدیه کرده است و می‏رود تا با شکوفه زدن، جهان هستی را به عطر دل‏انگیز خود طراوتی بهشت‏گونه بخشد. انتظارِ پدید آمدن آن جامعه الهی، از برترین اعمال است.

 

 

 

تحلیل انتظار

آنچه در نگاه نخست به مسأله انتظار، خودنمایی می‏کند، این است که در واقع این انتظار مرکّب از دو عنصر است: عنصر «نفی» و عنصر «اثبات». عنصر نفی، همان بیگانگی با وضع ناشایست موجود و عنصر اثبات، خواهان وضع بهتر بودن است. اگر این دو جنبه در روح انسان به صورت ریشه‏دار حلول کند، سرچشمه دو رشته اعمال دامنه‏دار خواهد شد. این دو رشته اعمال، عبارت‏اند از: ترک هرگونه همکاری و هماهنگی با عواملی که وضع ناشایست را به وجود آورده‏اند از یک سو، و خودسازی و خودیاری و جلب آمادگی‏های جسمانی روحی مادی و معنوی برای شکل‏گرفتن وضع مطلوب، از سوی دیگر.(3)

شهید مرتضی مطهری، پس از اشاره به اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق بر باطل و ریشه‏دار بودن آن بین همه مردم جهان و اعتقاد مسلمانان به مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف به عنوان مجری این حاکمیت، چنین می‏نویسد: «امید و آرزوی تحقّق این نوید کلّی جهانی - انسانی، در زبان روایات اسلامی «انتظار فَرَج» خوانده شده است و «عبادت» و بلکه «افضلِ عبادات» شمرده شده است».(4) اصل «انتظار فرج (یعنی توقّع گشایش داشتن)» از یک اصل کلّی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج می‏شود و آن، اصل «حرام بودن نومیدی از رحمت خداوند»(5) است.

مردم مؤمن به عنایت الهی، هرگز و در هیچ شرایطی امید خویش را از دست نمی‏دهند و تسلیم ناامیدی و بیهوده‏گرایی نمی‏گردند. چیزی که هست، در این مورد خاص، این «انتظار فرج» و این «عدم یأس از رحمت خدا» در مورد یک عنایت عمومی خداوند به بشر است و نه به یک شخص یا گروه، و به‏علاوه توأم است با نویدهای خاص و مشخص که به آن، قطعیت داده است.(6)

انتظارِ موعود نه‏ فقط نویدبخش آینده‏ای زیبا و باشکوه است، که خود ـ اگر به‌طور صحیح مورد توجه و عمل قرار گیرد ـ زندگی زیبا و باشکوهی را رقم خواهد زد. در احادیث فراوانی ذکر شده که خود انتظار فرج (گشایش الهی)، از بزرگ‏ترینْ فرج‏هاست.(7) امروزه از نظر دانش روز به اثبات رسیده که امید به آینده خوش و انتظار زندگی بهتر، سهم بسزایی در ایجاد خوشی در زندگی کنونی فرد دارد. پس به راحتی می‏توان گفت: انتظار گشایش (فرج خداوند) داشتن، خود بخشی از گشایش الهی است و در مقابل، کسانی که دچار یأس و سرخوردگی و ناامیدی هستند، نه‏تنها در آینده خود جز تاریکی چیزی نمی‏بینند، بلکه «اکنون» خود را نیز آکنده از سیاهی و تاریکی می‏کنند.

 

به‏سوی انتظار راستین

در جواب این سؤال که انتظار راستین چگونه حاصل می‏آید، می‏توان به موارد ذیل که به نوعی لازمه داشتن حالت انتظار است، اشاره نمود:

1. خودسازی فردی

کسی که در انتظار موعود است، همواره متوجه این امر است که چنین تحولی قبل از هرچیز نیازمند به عناصر آماده و با ارزش انسانی است که بتوانند بار سنگین چنان اصلاحات وسیعی را در جهان به دوش بکشند و این در درجه نخست، محتاج به بالا بردن سطح اندیشه و آگاهی و آمادگی روحی و فکری برای همکاری در پیاده کردن آن برنامه گسترده است.

تنگ‏نظری‏ها، کوته‏بینی‏ها، کج‏فکری‏ها، حسادت‏ها، اختلافات کودکانه و نابخردانه و به طور کلّی هرگونه نفاق و پراکندگی، با موقعیت «منتظران واقعی» سازگار نیست.

بنابراین، انتظارِ یک مصلح جهانی، به معنای آماده‏باش کامل فکری، اخلاقی، مادّی و معنوی برای اصلاح همه جهان است. فکر کنید چنین آماده‏باشی چه‏قدر سازنده است!؟

اصلاح تمام زمین و پایان دادن به همه ستم‌ها و نابسامانی‏ها، شوخی نیست و کار ساده‏ای هم نمی‏تواند باشد. آماده‏باش برای چنین هدف بزرگی باید متناسب با آن باشد؛ یعنی باید به وسعت و عمق آن باشد. برای تحقق بخشیدن به چنین تحوّلی، انسان‌های بزرگ و مصمّم، بسیار نیرومند و شکست‏ناپذیر، فوق‏العاده پاک و بلندنظر، کاملاً آماده و دارای بینش عمیق، لازم است(8)

 

 

 

2. خودیاری‌‏های اجتماعی

منتظران راستین، در عین حال وظیفه دارند تنها به خویش نپردازند؛ بلکه باید مراقب حال یکدیگر نیز باشند و علاوه بر اصلاح خویش، در اصلاح دیگران نیز بکوشند؛ زیرا برنامه گسترده و سنگینی که انتظارش را می‏کشند، یک برنامه فردی نیست. در یک میدان وسیع مبارزه دسته جمعی، هیچ فردی نمی‏تواند از حال دیگران غافل بماند؛ بلکه موظف است هر نقطه‏ضعفی را در هرکجا دید، اصلاح کند و هر موضع آسیب‏پذیری را ترمیم نماید و هر عضو ضعیف و ناتوانی را تقویت کند؛ زیرا بدون شرکت فعّالانه و هماهنگ تمام مبارزان، پیاده کردن چنان برنامه‏ای امکان‏پذیر نیست.

3. حل نشدن در فساد محیط

اثر مهمّ دیگری که انتظار حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد، حل نشدن در مفاسد محیط و عدم تسلیم در برابر آلودگی‏هاست.

هنگامی که فساد فراگیر می‏شود و اکثریت (یا جمع کثیری) را به آلودگی می‏کشانَد، گاهی افراد پاک در یک بن بست سخت روانی قرار می‏گیرند؛ بن بستی که از یأس اصلاحات سرچشمه می‏گیرد. حتّی گاهی فکر می‏کنند کار از کار گذشته و دیگر امیدی به اصلاح نیست و تلاش و کوشش برای پاک نگاه داشتن خویش بیهوده است. این یأس و ناامیدی ممکن است آنها را تدریجاً به‏سوی فساد و همرنگی با محیط بکشاند و نتوانند خود را در جهان به صورت یک اقلیت صالح، (در برابر اکثریت ناسالم) حفظ کنند و همرنگ جماعت نشدن را موجب رسوایی بدانند.

تنها چیزی که می‏تواند در آنها روح «امید» بدمد و به مقاومت و خویشتنداری دعوت کند و نگذارد در محیط فاسد حل شوند، امید به اصلاح نهایی است. تنها در این صورت است که آنها دست از تلاش و کوشش برای حفظ پاکی خویش و اصلاح دیگران برنخواهند داشت. به همین دلیل، امید را می‏توان همواره به عنوان یک عامل مؤثّر تربیتی در تربیت شخصیت‏های ناسالم شناخت. همچنین افراد صالحی که در محیط فاسد گرفتارند، بدون امید نمی‏توانند خویشتن را حفظ کنند.(9)

از آنچه اشاره شد، به خوبی می‏توان دریافت که چرا پیشوایان معصوم ما جایگاه بس والایی برای انتظار فرج (بویژه در دوران پنهانْ‏زیستی آخرین حجّت الهی) قائل بوده‏اند.

کوتاه سخنْ این‏که: انتظار، باوری است بارور به عمل، که در زندگی انسان منتظر، در قالب کرداری خاص تجسم می‏یابد. دست روی دست‏گذاردن و بی‏هیچ کُنِشِ منتظرانه، خود را منتظر دانستن، تفسیری وارونه و منافقانه از «انتظار» است.

انتظار، اعتقادی است در گروِ عمل؛ عمل کردن به آنچه فرهنگ انتظار ایجاب می‏کند. انتظار، چشم داشتن به حاکمیتی است که در آن ناپاکان، ظالمان، متظاهران بی‏اعتقاد و معتقدان بی‏کردار، به شمشیر عدالت و دیانت سپرده می‏شوند؛ دین از بدعت‏ها، کجی‏ها، نفاق‏ها و ناروایی‏های بشری پیراسته می‏گردد؛ نادرستی‏ها و ناراستی‏ها کنار می‏روند؛ کاخ‏های به ظلم افراشته تاریخ، سقوط می‏کنند؛ زنجیرهای جهل و اسارت، گسسته می‏شوند و نابِخردی‏ها و ناحقّی‏ها پایان می‏یابند.

و این است آن آینده تابناک، زیبا و باشکوهی که انتظار سبز موعود، نویدبخش آن است.

 

پی نوشتها:

(1)    سید محمد تقی اصفهانی، مکیال المکارم، ج 2، ص 152.

(2)    محمد حکیمى، عصر زندگى، ص 261.

(3)    ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 7، ص 281.

(4)    شیخ صدوق، کمال‏الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 287، حدیث 6.

(5)    سوره یوسف، آیه 87.

(6)    مرتضى مطهرى، قیام و انقلاب مهدى عجل الله تعالی فرجه الشریف، ص 14.

(7)    کمال الدین و تمام النعمه، ج 1، ص 319، حدیث 2.

(8)    نعمانى، الغیبه، ص 200، حدیث 16.

      (9)  تفسیر نمونه، ج 7، صص 384 - 387 (با اندکى تصرف).

 


نویسنده روایت شهید حسن... در جمعه 90/4/24 | نظر

این‌طوری لو رفت : دو تا از بچه‌های گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و‌ های های می‌خندیدند. گفتم: «این کیه؟» گفتند: «عراقی» گفتم: «چطوری اسیرش کردید؟» می‌خندیدند. گفتند: «از شب عملیات پنهان شده بود. تشنگی فشار آورده با لباس بسیجی‌ها آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود. پول داده بود!» اینطوری لو رفته بود. بچه‌ها هنوز می‌خندیدند. 


نویسنده روایت شهید حسن... در جمعه 90/4/24 | نظر


به پاره پاره‏ى گلبرگ لاله‏ها سوگند
به تکه تکه بدن‏هاى آشنا سوگند
به گونه‏هاى پر از شبنم و ستاره قسم‏
به عاشقان خداجوى بیریا سوگند
به قطره قطره‏ى خون‏ها که در ره اسلام‏
فرو چکید به ایران و نینوا سوگند
به نو عروس سیه‏پوش غرق در ماتم‏
به هدیه‏هاى زن پیر روستا سوگند
به ناله‏هاى پر از سوز عاشقان که سحر
کند صعود به درگاه کبریا سوگند
به چکه چکه‏ى خوناب اشک در ره عشق‏
به نعش کودک بشکسته دست و پا سوگند
به ارتشى و به سرباز و ملت بیدار
به پاسدار و بسیجى رهگشا سوگند
به خواهران شکنجه کشیده در ره دین‏
به بره آهوى در پنجه‏ى جفا سوگند
به جاى خالى نام‏آوران سنگر علم‏
به لخته لخته‏ى خون‏هاى پربها سوگند
به روح پاک شهیدان دین و دانشگاه‏
به زاهدان خداترس پارسا سوگند
به آن جهادگر پرتلاش سنگرساز
که رفت باز کند راه کربلا سوگند
قسم به پیر جماران، به مهدى زهرا (س)
به نکته نکته‏ى گفتار انبیاء سوگند
که بعد از این همه‏اش افتخار و پیروزیست‏
به قلب مادر غمدیده در عزا سوگند
که «اولیایى» از این پس به گل نشیند عشق‏
به ذره ذره شهیدان باصفا سوگند


نویسنده روایت شهید حسن... در جمعه 90/4/24 | نظر

 آفتابه مهاجم :

بین تانکر آب تا دستشویی فاصله بود. آفتابه را پر کرده بود و داشت می دوید. صدای سوتی شنید و دراز کشید. آب ریخت روی زمین ولی از خمپاره خبری نبود.  برگشت دوباره پرش کرد و باز صدای سوت و همان ماجرا. باز هم داشت تکرار می کرد که یکی فهمید ماجرا از چه قرار است. موقع  دویدن باد می پیچید تو لوله آفتابه سوت می کشید. *به نقل از غلامرضا دعایی


نویسنده روایت شهید حسن... در جمعه 90/4/24 | نظر

دفتر سپید،قلمی سرخ

 

به چشمانش که نگاه کردم،   تبلور   ایمان را یافتم   سر بر خاک که می‌نهاد هق‌هق اشک بود و ناله‌های بی‌قرار
درست از همانجا حضور خدا را حس می‌کردی لحظه لحظه رسیدن به قرب الهی را
خاکی و متواضع با لباس ساده بسیج دست در دست دلاوران از حماسه سازان گفت،
زمان گذشت و زمانه عوض شد. اما سید هنوز با دهان روزه و دعای زیر لب از سفرهای سبز آسمانی شاهدان جان بر کف، بر دفاتر سپید با قلمهای  سرخ می‌نوشت.

منبع: کتاب همسفر خورشید
راوی: دالایی


نویسنده روایت شهید حسن... در جمعه 90/4/24 | نظر

آقا بیا تا زندگی معنا بگیرد
شاید دعای مادرت زهرا بگیرد
آقا بیا تا با ظهور چشمهایت
این چشمهای ما کمی تقوا بگیرد
آقا بیا تا این شکسته کشتی ما
آرام راه ساحل دریا بگیرد
آقا بیا ، تا کی دو چشم انتظارم
شبهای جمعه تا سحر احیا بگیرد
پایین بیا ، خورشید پشت ابر غیبت
تا قبل از آن که کار ما بالا بگیرد
آقا خلاصه یک نفر باید بیاید
تا انتقام دست زهرا را بگیرد
***علی اکبر لطیفیان***

**مارو از دعای خیرتون بی بهره نزارین**


نویسنده روایت شهید حسن... در پنج شنبه 90/4/23 | نظر

هوالباقی :هرچه می‌گفتی چیزی دیگر جواب می‌داد. غیر ممکن بود مثل همه صریح وساده و همه فهم حرف بزند. بعد از عملیات بود، سراغ یکی از دوستان را از اوگرفتم چون احتمال می‌دادم که مجروح شده باشد،گفتم: «راستی فلانی کجاست؟» گفت بردنش «هوالشافی.» شستم خبردار شد که چیزیش شده و بردنش بیمارستان. بعد پرسیدم: «حال و روزش چطوره؟» گفت: «هوالباقی.» می‌خواست بگوید که وضعش خیلی وخیم است و مانده بودم بخندم یا گریه کنم.


نویسنده روایت شهید حسن... در پنج شنبه 90/4/23 | نظر

ظهور عزیر (ع) و بازگشت عیسی (ع) و رجعت بهرام در ادیان یهودی و مسیحی و زردشتی با ظهور خاتم اوصیا ، حضرت حجت (ع) تحقق خواهد پذیرفت . 
تفسیر پنجاه آیه قرآن و دهها حدیث از پیامبر اکرم و صدها روایت نقل شده از اهل بیت همه با ظهور آن حضرت ، صورت تمام به خود می گیرد .
بیش از 657 حدیث درباره مهدی موعود به تواتر نقل شده است که تفصیل این احادیث را در بحار الانوار، جلد 51 تا 53 و نیز در منتخب الاثر ، ص 31 تا 60 می توان یافت .
این روایتها را بزرگان اصحاب پیامبر (ص) نقل کرده اند . درباره ظهور آن حضرت ، دانشمندان اهل سنت بیش از 144 کتاب نوشته اند که نام این مولفان در کتاب «الامام المهدی» ص 299 تا 318 آمده است .
بسیاری از دانشمندان مسلمان ، از مذاهب مختلف ، مدعی تواتر حدیث در این باره هستند و ما نیازی به بحث با ادیان آسمانی درباره شخص امام مهدی نداریم چون دارای زمینه مشترک حدیث با آنها نیستیم بلکه به جای پرداختن به این کار باید به بحث پیرامون نظریه ای بپردازیم که می گوید : حضرت مهدی در آخرالزمان متولد می شود و سپس ظهور می کند . ما گمان می کنیم زندگی طولانی امام ، به عنوان یک مشکل روانی است که در برابر ایمان به زنده بودن امام نمود پیدا می کند . بنابراین اجازه دهید نخست به بحث پیرامون قضیه طول عمر بپردازیم و آنگاه درباره آن نظریه به بحث بنشینیم .
مساله طول عمر
پروردگار سبحان با نعمت دیرپا و رحمت گسترده خویش خواست حجت را بر بندگانش تمام فرماید . بدین ترتیب که رسولان خویش را به سوی مردم فرستاد تا مبادا زمین از وجود حجت خالی بماند .
خداوند عمر خاتم اوصیا را طولانی فرمود . چون پس از درگذشت محمد (ص) پیامبری نبود تا رشته پیوند میان زمین و آسمان باشد . بنابراین با انقطاع وحی ، ارتباطی غیبی از طریق یکی از اولیای خدا همچنان استوار ماند .
قدرت خدا که در هر چیز نفوذ دارد و بدان آسمان و زمین را بیافرید ، خدای سبحان را از دراز گردانیدن عمر انسان عاجز نمی سازد .
ما به عنوان یک مسلمان بر این باوریم که خداوند ، نوح را 950 سال و حتی بیشتر عمر داد و عیسی و ادریس و عبد صالح (خضر) را تا همین حالا نیز زنده نگاه داشته است ، پس چگونه ایمان نیاوریم به اینکه امام زمان (ع) نیز از عمر دراز بر خوردار است ؟


دین و پدیده طول عمر

اینک از بعد دینی محض درباره این موضوع گفتگو می کنیم . هر یک از معتقدان به ادیان یهودی ، مسیحی و اسلامی بر این باورند که قدرت خداوند شامل تمام امور و از جمله دراز گردانیدن عمر یکی از افراد بشر می شود . بنابراین کسی که باید در هفتاد سالگی بمیرد ، خداوند می تواند او را بطور مثال تا هزار سالگی هم زنده بدارد .
آنها عملا چنین اعتقادی دارند . زیرا هنوز هم بطور اصولی ، حیات بسیاری از کسانی که جلوتر از امام مهدی (ع) به دنیا آمده اند ، مثل خضر ، ادریس و عیسی (ع) ، را پذیرفته اند و عقیده دارند که آنها در آینده نیز زنده خواهند ماند .
بعلاوه کتابهای دینی آنان نشانگر آن است که برخی از افراد بشر در گذشته های دور مدت درازی در بین مردم زیسته اند . به عنوان مثال آدم بنابر اعتقاد یهود که در تورات هم بدان اشاره شده ، 930 سال عمر کرد . در این باره در تورات آمده است :
«تمام مدت عمر آدم 940 سال بود و آنگاه مرد». (سفر تکوین ، اصحاح پنجم ، آیه 5)
شیت نیز بنا به تصریح تورات 912 سال زیست :
«تمام مدت عمر شیت 912 سال بود و آنگاه مرد». (سفر تکوین ، اصحاح پنجم ، آیه 8)
نوع نیز به اعتقاد آنها 950 سال عمر کرد :
«تمام مدت عمر نوح 950 سال بود و آنگاه مرد». (سفر تکوین ، اصحاح نهم ، آیه 29)
مسلمانان نیز بر این باورند که عیسی و خضر و الیاس زنده اند . یاد آوری این حقایق ما را از ذکر اسامی معمرین بی نیاز می گرداند .


نویسنده روایت شهید حسن... در پنج شنبه 90/4/23 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )