سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایت شهید حسن...

لبیک یا زینب_(س) ... شهدا شرمنده ایم ... یاحسین ...
در این دیدار که مشابه حضور پیشین ایشان در بیت آیت الله مصباح یزدی، سرشار از ابراز احساسات و عواطف خانواده مصباح یزدی بود، رهبر معظم انقلاب نکاتی را پیرامون ویژگی های شخصیتی آیت الله مصباح یزدی بیان فرموده و به ابراز احساسات خانواده مصباح یزدی پاسخ گفتند. گزارش بخش هایی از این دیدار را که در فضایی سرشار از ابراز احساسات نسبت به رهبر انقلاب صورت گرفته است را در ادامه می خوانید.

در ابتدای این دیدار، مقام معظم رهبری، بعد از احوالپرسی‌های مرسوم خطاب به آیت‌الله مصباح یزدی و خانواده‌ ایشان فرمودند: جلسه به شدت عاطفی است. عواطف نقش مهمی در ادامه راه و اقامه حدود الهی و حاکمیت الهی دارند. در انقلاب ما هم فکر به تنهایی نمی‌توانست این حرکت عظیم را انجام دهد عواطف هم مورد لطف الهی است. دوستی و دشمنی یکی از معیارها و ملاک‌هاست. این محبتی که ابراز می‌شود بر می‌گردد به لطف حضرتعالی، و سرچشمه جوشان محبت و التفات شما نسبت به ما سرازیر می‌شود در همه خانواده و مجموعه فرزندان و اهل و همه.

این یک جهت، جهت دوم این که این هم مربوط به شخص من نیست؛ مربوط به معیارها، مربوط به اسلام و انقلاب و مربوط به این راه است. این را الحمد‌لله من می‌دانم و خداوند متعال نگذاشته من اشتباه کنم و تصور کنم که این مربوط به شخص من است. می‌دانم که مربوط به خداست و مربوط به راه است کما این که نسبت به شخص امام(ره) با توجه به عظمت و جذابیتی که امام(ره) داشت همین بود؛ یعنی مردم برای خدا امام(ره) را دوست می‌داشتند و بدنبال او حرکت می‌کردند؛ خود ایشان هم این را کاملا می‌دانست.

ولی امر مسلمین در ادامه افزودند: بنابراین توقع ما از این مجموعه محترم و عزیز این است که دعا کنند تا منشأ این محبت‌ها که توجه به خدا و پیمودن راه خداست در ما استمرار پیدا کند و باقی بماند و ما بفهمیم و بدانیم که باید چه کار کنیم و به کدام طرف حرکت کنیم و خداوند متعال ما را هدایت و دستگیری کند. واقعا نیاز داریم به دستگیری لحظه به لحظه پروردگار که اگر این نباشد یقینا کار مشکل خواهد شد.

رهبر فرزانه انقلاب همچنین اظهار داشتند: بنده هم به سهم خودم قدر آقای مصباح را می‌دانم. واقعا می‌دانم که ایشان در کشور و برای اسلام چه وزنه‌ای هستند و حقا و انصافا ما امروز نظیر ایشان را – حالا به این تعبیر بگوییم – خیلی نادر نظیر آقای مصباح ممکن است وجود داشته باشد با این وزانت علمی و عمق علمی و احاطه و وسعت و با این آگاهی و بینش و صفا.

رهبر معظم انقلاب تصریح کردند: این سه جهت در ایشان جمع است؛ هم علم، هم بصیرت به معنای حقیقی کلمه و هم صفا. این سه تا با هم در وجود ایشان خیلی ارزشمند است. خداوند متعال انشاء ‌ا... وجود ایشان را برای ما و انقلاب محفوظ بدارد و وجود ایشان را سالم بدارد تا همه بتوانند از برکات ایشان استفاده نمایند. خداوند کسان ایشان را، آقازاده‌های ایشان، همسر محترم، عروس‌ها و دامادها همه را مشمول لطف و هدایت خودش قرار دهد.

پس از سخنان حضرت آیت الله خامنه‌ای، آیت‌ا... مصباح یزدی در پاسخ به ابراز لطف و محبت معظم له اظهار داشت: ما که زبانمان الکن است که از پس شکر‌گزاری این نعمت عظیم الهی برآییم. همین اندازه عرض می‌کنیم که " ‌الله اعلم حیث یجعل رسالته". و در شبانه روز از عمق دل دعا می‌کنیم که خداوند برکات حضرتعالی را روز افزون ‌کند و در سایه عنایت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه به همه امت اسلامی توفیق شکر‌گزاری این نعمت را مرحمت نماید.

در ادامه حضرت آیت الله خامنه‌ای فرمودند: بله! دعا کنید که خداوند هدایت کند ما را. یادتان هست که من یک وقت در زمان ریاست جمهوری به شما عرض کردم که نیاز الان من به کمک معنوی خیلی بیش‌تر از سابق است. جنابعالی خدمت آقای بهجت(ره) رسیدید و پیغام رساندید که کمکی کنند و بعد از آن ایشان دو تا نامه فرستادند که من آن نامه‌ها را دارم و الحمدلله این کمک‌ها وجود داشته و ما قدر می‌دانیم. الان هم همین طور است. من خیلی احتیاج دارم به کمک معنوی و انشاء ‌ا... خدای متعال این دعاهای شما را به هدف اجابت برساند و ما را مشمول رحمت و کمک و هدایت خودش قرار بدهد.

آیت‌الله مصباح در ادامه اظهار داشت‌: البته هر کس ظرفیتش بیش‌تر است نیازش هم بیش‌تر است.حتی نیاز پیامبر(ص) و اولیای خدا هم بیش از ماهاست. انشاء ‌الله خداوند وجود حضرت‌عالی را از همه بلیات حفظ بفرماید و به ما هم توفیق معرفت بیش‌تر به اولیای خودش و به شخص جنابعالی را بدهد و محبت و ارادت ما را روز افزون کند. جنابعالی هم دعا کنید که خداوند عاقبت ما را ختم به خیر کند.

رهبر معظم انقلاب درباره درس هفتگی استاد مصباح در دفتر مقام معظم رهبری فرمودند: هر چه از آن پخش شده و من گوش کردم واقعا انسان استفاده می‌کند. در ماه مبارک رمضان که سخنرانی ایشان عصرها پخش می‌شد من غالبا گوش می‌کردم و بهره می‌بردم.

در پایان این دیدار ‌آیت‌ا... مصباح یزدی اظهار داشت‌: از طرف همه خانواده، خانم‌ها و آقایان از این که بزرگواری فرمودید و گوشه چشمی به این خانه انداختید، تشکر می‌کنم. صادقانه عرض می‌کنم ما راضی به زحمت نبودیم. کمال افتخار ماست که گوشه چشمی به این مجموعه داشته باشید و مشمول دعاهایتان قرار بگیریم انشاء ا....

حضرت آیت الله خامنه‌ای نیز ابراز داشتند: امیدواریم که باز هم از این فرصت‌ها داشته باشیم.

نویسنده روایت شهید حسن... در شنبه 90/5/29 | نظر

 

حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی گلپایگانی از خاطرات خود از دوران رژیم طاغوت می گوید؛ از روزی که امام خمینی گریه کرد و از روزی که طنین صدای" خلصنا من شاه، یا رب" در شهر پیچید.

به گزارش ایرنا، تصدی ریاست دفتر رهبر معظم انقلاب کار پر مشغله ای است که مجالی باقی نمی گذارد تا خبرنگاران با فراغ بال با حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی گفت و گو و از خاطرات دوران مبارزه با رژیم طاغوت بشنوند. اما برگزاری مراسم بزرگداشت روز نیروی هوایی و حضور رییس دفتر مقام معظم رهبری در این مراسم فرصتی را فراهم کرد تا در حاشیه این مراسم و در زمانی کوتاه به گفت و گو با ایشان بنشینیم و از خاطرات دوران مبارزه بشنویم.

رییس دفتر رهبر معظم انقلاب گفت:از شروع نهضت اسلامی در سال 1341 با آن همراه بودم و علیه رژیم طاغوت مبارزه می کردم اما اوج فعالیت من در سال 1356 و هم زمان با اوج گرفتن حرکت انقلابی مردم بود.

با وجود اینکه هیچ وقت دستگیر نشدم اما همواره مورد تعقیب بودم که با زرنگی توانستم فرار کنم.

حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی یکی از خاطرات تلخ خود از دوران مبارزات انقلابی را مربوط به سال 1342 و هجوم وحشیانه ماموران شاه به مدرسه فیضیه می داند.

وی اظهار داشت:در سال 1342و زمانی که ماموران به فیضیه ریختند و آن جنایتها را مرتکب شدند طلبه ای جوان در قم بودم و دیدم که چه کردند.

فردای فاجعه، حضرت امام خمینی (ره) به فیضیه آمدند و از نزدیک جنایتهای ماموران شاه را مشاهده کردند. عمامه ها روی زمین ریخته بود؛ کفش ها گوشه کنار پراکنده شده؛ و لباس های پاره پاره در صحن فیضیه پخش شده بود. در این زمان، امام با مشاهده این فجایع به گریه افتادند و سپس آن نطق تاریخی را در محکومیت این فاجعه ایراد کردند.

رییس دفتر رهبر معظم انقلاب ادامه داد: موج جدید انقلاب از سال 1356 شروع شد که در این مقطع زمانی فعالیت من نیز گسترده تر شد. در آن زمان کارهای زیادی را انجام دادیم که از جمله آنها تصرف مقر ساواک بود.

حجت الاسلام والمسلمین محمدی گلپایگانی همچنین با اصرار خبرنگار ایرنا به ذکر خاطره ای دیگر پرداخت و گفت: در دوران مبارزه با رژیم طاغوت برای همراه کردن مردم با موج انقلاب به شهرهای مختلف سفر می کردیم؛ که در یکی از این سفرها که در واقع آخرین ماه رمضان در دوران طاغوت بود و در شب بیست و یکم این ماه شریف و در شب قدر، زمانی که قرار شد دعای جوشن کبیر در مسجد این شهر خوانده شود پیشنهاد دادم به جای ذکر "خلصنا من النار یا رب"، خوانده شود "خلصنا من شاه، یا رب" که این ابتکار، موثر واقع شد و این ذکر در تمام شهر پیچید و کسی هم نمی توانست جلوی آن را بگیرد.

منبع:rajanews


نویسنده روایت شهید حسن... در شنبه 90/5/29 | نظر

حالا که نیست مادر من هست دخترت
حتی حسین هم به فدای تو و سرت

از مسجد مدینه که خیری ندیده ای
یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت

دل شوره ام شبیه هراس مدینه است
رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت

آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟
خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت

من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی
گیسوی خویش پهن کنم در برابرت

چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند
آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت

چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد
چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت

خون از بدن کنار زدن عادت من است
آن روز خون سینه و حالا سحر سرت
***علی اکبر لطیفیان***


نویسنده روایت شهید حسن... در شنبه 90/5/29 | نظر

از چه مهمان محاسن پیر من بابای من
هرکجا که حرف هجران است با من می زنی

یا مگو چیزی و یا گیسو پریشان می کنم
بعد عمری آمدی و حرف رفتن می زنی
*
بعد عمری من فقط یکبار بر تو رو زدم
کم بگو ،دست از سرم بردار زینب جان برو

می روی ، باشد برو در خانه ی من هم نمان
خب به جای رفتن مسجد به نخلستان برو
*
حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر
شک ندارم راه مسجد رفتنت را می گرفت

چادرش را بر کمر می بست و بین کوچه ها
پا برهنه می دوید و دامنت را می گرفت
*
حیف جای مادرم خالی است ورنه ای پدر
گیسو یش را بر زمین می ریخت پیش پای تو

ناله از دل می کشید و باز مثل پشت در
استخوانش را سپر می کرد امشب جای تو
*
مادرم زهراست من هم دختر این مادرم
گر دهی اذنم فدایت دست و پهلو می کنم

حرمت گیسوی من مانند موی او بود
کوفه را من زیر و رو با نام گیسو می کنم
*
نذر کردی گوئیا رویت ببینم لاله گون
رحم کن کن بر دخترت امشب بیا مسجد نرو

هست در یادم هنوز آن صورت سرخ وکبود
ای قتیل مادر زینب بیا مسجد نرو
*
ای غریب کوچه ها ،ای حیدر بی فاطمه
مادرم زهرا برای تو همیشه کوه بود

در بین کوچه،بین چهل نفر آن روز هم
مادرم از پا نمی افتاد اگر قنفذ نبود
***علی اکبر لطیفیان***


نویسنده روایت شهید حسن... در شنبه 90/5/29 | نظر

سرم را در عدم خاک تو کردند
تو را سینه مرا چاک تو کردند

تو را با ناز لولاک آفریدند
مرا اعراب لولاک تو کردند

تو را در حمد، مالک نام دادند
مرا هم جُزء املاک تو کردند

اگر ما را گِل از عشقت سرشتند
به آب چشم نمناک تو کردند

حدیث شمع را بر خاک لیلى
از آن بزم طربناک تو کردند

تو فهمیدى گدایت مستحق است
مرا ممنون ادراک تو کردند

چه روى دلگشائى دارى اى یار
عجب بزم صفائى دارى اى یار


مُقیم شال سبز دلبرانم
سرشکم کز گریبانى روانم

نرویَد از مزارم جُز لطافت
که منهم بهره‏مند از آسمانم

بجز خاک قدوم عشقبازان
نباشد در میان سُرمه دانم

خریدار غمم، مسکین دردم
گرفتار توأم سرگرم جانم

گدایت جبرئیل و عرش جایت
رسولى، بنده‏اى، ربّى ندانم

پریشانم اگر دیوانه هستم
سر زلفى پىِ یک شانه هستم


خزان با خط سبز تو بهار است
لبم با یاد لعل تو خمار است

حسن را مى‏سزد گر سجده سازم
امام نیزه‏ها مأموم یار است

قعودت بستر سرخ حسینى
میان صلح تو صد ذوالفقار است

جمل از پا فتاد از نیزه تو
دو دست تو دو دست کردگار است

شهید کربلا خود بارگاهى است
شهید مجتبى هم بى مزار است

نمى‏داند غمى جز بیقرارى
هر آنکس که اسیر این دیار است

دل از من بیقرارى از من اى یار
لطافت از تو زارى از من اى یار


بدانستم ز تو اکنون کرم چیست؟
ندارد فرق زَر یا که دِرَم چیست؟

هر آنجا که تویى میخانه آنجاست
به دنبال توأم دیگر حرم چیست؟

تو را مشتاق هستم هل اتایم
کنار روى تو دیگر ارم چیست؟

اگر پاى غم تو در میان است
بپرس از پاى خود که این سرم چیست؟

اگر که شاهد خلق گدایى
تو میدانى که روح و پیکرم چیست؟

سرم با دامن تو انس دارد
بگو دردانه چشم ترم چیست؟

بسوزان و به بادم دِه سحرگاه
که بر پایت نشینم گاه و بیگاه

***محمد سهرابی***

*** از وبلاگ تیشه های اشک***


نویسنده روایت شهید حسن... در سه شنبه 90/5/25 | نظر

اول تو را سرشته و انسان درست کرد
شرح تو را نوشته و قرآن درست کرد
 
بعداً گِل اضافیتان را افاضه کرد
تا از من خراب مسلمان درست کرد

می خواست رحمتش همه جا را بغل کند
با اشک های چشم تو باران درست کرد

باید برای بندگی سجده هایمان
یک مسجدی به نام حسن جان درست کرد
 
بالم اگر به درد پریدن نمی خورد
یک سایبان که می شود از آن درست کرد
 
من زند? نسیم مسیحا دم توأم
آدم اگرشدم به خدا آدم توأم

 
تو ابتدای نسل طهورای کوثری
تو رود خان? زهرای اطهری

باید علی و فاطمه ای ظرف هم شوند
تا اینکه آفریده شود چون تو گوهری

کار خداست این که پیمبر پسر نداشت
 وقتی توئی نیاز ندارد به دیگری

نسل مطهر نبوی، نسل دختری است
با این حساب تو حسن ابن پیمبری
 
گفتند زاده ی اسد الله غالبی
صبح جمل که شد همه دیدند حیدری

می خواستند پیش همه کوچکت کنند
کوری چشم عایشه ها از همه سری

یک روز اشک و گریه برای تو میکند....
...با شصت روز اشک حسینی برابری

ای ارشد تمام پسر های فاطمه
ای اولین حسین سحر های فاطمه

ای آسمان تر ازهمه بالا تر از همه
ای بی کران تر از همه دریا تر از همه

تو زودتر به دامن زهرا نشسته ای
پس این توئی تو ،بچه زهرا تر ازهمه
 
ما از تو هیچ وقت نفرما ندیده ایم
ای جمل? همیشه بفرما تر ازهمه

ما سالهاست رهگذر کوچ? توأیم
مانند یک فقیر سرِکوچ? توأیم


مهتاب چشمهای تو خورشید پرور است
هرکس که طالعش حسنی نیست کافر است

اصلاً نیاز نیست قیامت به پا کنی
یک قاسمی خدا به تو داده که محشر است

اصلاً شما نیاز نداری به معرکه
وقتی لب سکوت تو شمشیر حیدر است

قسمت نبود تا که ببینند مردمان
بازوی تو ادام? فتّاح خیبر است

فردا ملک به نام تو تکبیر می زند
صاحب زمان به جای تو شمشیر می زند


امشب اگر نگات هوای قرن کند
امید می رود که نگاهی به من کند

زیبنده است بال و پر صد فرشته را
زهرا ببافد و تن تو پیرهن کند

کُشتی بگیر پیش همه با برادرت
شاید کسی بیاید وجانم حسن کند
 
بهتر همان که در به در هر گذر شود
بالی که روی بام تو فکر چمن کند

 این یا کریم مثل همه قصد کرده است....
...بر روی گنبدی که نداری وطن کند

بعد از تو ای امیر کفن پاره ها کسی
لازم نکرده است تنم را کفن کند
***علی اکبر لطیفیان***

***منبع:وبلاگ فاخر تیشه های اشک***


نویسنده روایت شهید حسن... در یکشنبه 90/5/23 | نظر

ای علوی ذات و خدائی صفات
صدرنشین همه کائنات

سید سالار شباب بهشت
دست قضا و قلم سرنوشت

زادة طوبی و بهشت برین
نور خدا در ظلمات زمین

نورد دل ودیدة ختمی مأب
 سایة از پرتو نور خدا

علت غائی همة ممکنات
عمر ابد داد به آب حیات

پاکترین گوهر نسل بشر
از همه خوبان جهان خوبتر

جد تو پیغمبر نوع بشر
جن و ملک بر قدمش سوده سر

صاحب عنوان بشیر و نذیر
بر فلک و حسی سراج منیر

آینة پاک که نور خدا
تابد از این آینه بر ما سوا

باب تو سرسلسله اولیاست
چشم پر از نور خدا مرتضی است

مادر تو دخت پیمبر بود
آیه­ای از سوره کوثر بود

پرده نشین حرم کبریا
فاطمه آن زهرة زهرای ما

عاشق کل حضرت سلطان عشق
 خون خدا شاه شهیدان عشق

باز تو زیک گوهر و یک مادر است
ظل خدائی تواش بر سر است

آینه­ ی ذات محمد نما
حسن خدائی حسن مجتبی

نام حسن روی حسن خو حسن
نور خدا چارمی پنجتن

آیة تطهیر به شأن شماست
حکم شما امراوللامر ماست

سینه سینای شما طور وحی
نور شما شاخه­ای از نور وحی

در رمضان ماه نشاط و سرور
ماه دعا ماه خدا ماه نور

نورفشان شد ز دوسو آسمان
در دو افق تافت دو خورشید جان

وحی خدا از افق ایزدی
نورحسن از افق احمدی

مشگ و گلابی بهم آمیختند
در قدح اهل ولا ریختند

ابرمضان از تو شرف یافته
نور تو بر جبهه او تافته

نیمه ماه رمضان عزیز
گیسوی مشگین تو شد مشگ بیز

نورخدا تافت در آن رویماه
خاصه از آن چشم بدشت سیاه

سرخی گل عکس گل روی تست
ظلمت شب سایه گیسوی تست

روز که خورشید درخشان صبح
سر زند از چاک گریبان صبح

ای رخ تو در رمضان بدر ما
هرسر موی تو شب قدر ما

دیده که بی نور تو شد کور به
سرکه به پای تو نه ، در گور به

بعد علی شاخص عترت توئی
وارث میراث نبوت توئی

مصلحت ملت اسلام و دین
کرد ترا گوشة عزلت نشین

هیچ گذشتی چو گذشت تو نیست 
 آنکه زشاهی بکشد دست کیست

صبر هم از صبر تو بی تاب شد
 کوزه شد و زهر شد آب شد

بعد شهادت نکشید از تو دست
تیر شد و بر تن پاکت نشست

سبزه برآمد زگلستان دین
تارخ تو سبز شد از زهر کین

ریشة دین گشت همایون درخت
تا زتو خورد آن جگر لخت لخت

ملت اسلام که پاینده باد
مشعل توحید که تابنده باد

هر دو رهین خدمات تواند
شکر گذارنده ذات تواند

تا ابد ایخسرو والا مقام
بر تو و بر دین محمد سلام

کلک ریاضی که گهر ریز شد
زان نظر مرحمت آمیز شد
***سید محمد علی ریاضی***

***منبع:وبلاگ فاخر تیشه های اشک***


نویسنده روایت شهید حسن... در یکشنبه 90/5/23 | نظر

بعد از اقامه نماز ظهر به جماعت، معظم له برای ناهار و استراحت تشریف می برند و دوباره ساعت 4 بعد از ظهر کارشان را شروع می کنند. این برنامه کاری تا نماز مغرب ادامه دارد. نماز مغرب را هم به جماعت می خوانند. یکی از توفیقات ایشان این است که همه نمازهایشان را به جماعت می خوانند، حتی نماز صبح را در خانه به جماعت اقامه می کنند.
حضرت آیت الله خامنه ای بین نماز مغرب و عشا حدود نیم ساعت تا سه ربع در سکوت محض به تفکر و تأمل می نشینند، حتی اگر پشت سر ایشان وزرا و شخصیت های کشوری و لشکری هم نشسته باشند.

راوی: حاج آقا فتحعلیان (عضو هیأت امناء مسجد کرامت مشهد)


نویسنده روایت شهید حسن... در یکشنبه 90/5/23 | نظر

 

در سال 1350 هجری شمسی که قضیه جشن های 2500ساله شاهنشاهی پیش آمد، ندای امام از نجف اشرف باعث حرکتهایی در حوزه علمیه مشهد گردید و ساواک با اطلاع از این که همه این تحریک ها به محوریت چند نفر انجام می پذیرد که در رأس آنها حضرت آیت الله خامنه ای است از این رو ایشان را دستگیر و روانه زندان کرد. بنده نیز به همین دلیل در زندان بودم. فردای آن روز حضرت آیت الله خامنه ای که در سلول مجاور من بود، بر اثر نفوذی که در زندانبانان گذاشته بود موفق شده بود از سلول بیرون بیاید. ایشان وقتی مرا با آن وضع رقت بار دید، فرمود: دیشب تو بودی که ناله می کردی؟ پاسخ دادم بله. ادامه دادم با همین وضع خون آلود مجبور شدم نماز صبح را برای این که قضا نشود بجا آورم،آیا نمازم صحیح است؟ آقا فرمودند : بهترین نمازی که شاید در عمرت موفق به خواندن آن شدی همین دو رکعت بوده است. دیشب که ناله های تورا می شنیدم با خود می گفتم: این شخص کیست یک لحظه در دلم به جده ام حضرت زهرا (س) متوسل شدم که صاحب این ناله هر که هست از شکنجه خلاصی یابد. این سخن و ملاقات چنان در من تأثیر گذاشت که دردهای ناشی از شکنجه را به فراموشی سپردم.

راوی: حجت الاسلام صادقی (مشهد)


نویسنده روایت شهید حسن... در یکشنبه 90/5/23 | نظر

 در بمباران سال 62-61 "پادگان ابوذر" واقع در "سرپل ذهاب"، تعداد قابل توجهى از رزمندگان شهید و مجروح شده بودند. زخمیها را به "باختران" انتقال داده بودند. کارمندان و پرستاران بیمارستان اصلا قادر به جوابگویى این همه زخمى نبودند. ما هم براى کمک به بیمارستان رفته بودیم. در بین مجروحین چشمم به نوجوانى افتاد که هنوز صورتش مو در نیاورده بود. دست قطع شده اش را پانسمان کرده بودند و بهوش بود. براى دلجویى نزدیکش رفتم و گفتم کارى، چیزى ندارى؟ با ناراحتى گفت: خیر. شما چه فکر مى کنید؟ من براى شهید شدن آمده بودم. این که چیزى نیست. با شرمندگى از او دور شدیم. بعد از یک ساعت دوباره از کنار تخت او رد شدیم، در حالى که به شهادت رسیده بود.


نویسنده روایت شهید حسن... در یکشنبه 90/5/23 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )