در ایام اعلام نتایج کنکور سراسری و ورود به دانشگاهها یکی از پربحثترین موضوعات بین دانشآموزان و خانوادههای آنها، موضوع "سهمیه" است! خصوصاً آنها که به هر دلیلی پشت سد کنکور ماندهاند، به سرعت از این گزینه یاد میکنند و شاکی میشوند.
جالبتر اینکه بین سهمیههای مختلف معمولاً سهمیه فرزندان شاهد و ایثارگر بیشتر از دیگر سهمیهها فریاد را از نهاد برخی خارج کرده و از عدالت و همسانی و شرایط برابر دم میزنند. با اینکه خود ما هم نسل سومی و نسل جنگ هستیم اما هیچگاه کسی نیامد قصه سهمیهها را برایمان بگوید. همیشه وقتی فرزند شهید و جانبازی در دانشگاه پذیرفته میشد، اولین جمله بعد از خبر قبولی او، این بود که "سهمیه داشته، آن هم چه سهمیهای"!
زیاد بین خبرها و خاطرات مختلف میخواندم که در کشورهای غربی به شرکتکنندگان در جنگها - که اگر نگوییم تماماً، اغلب نقش تجاوزگر داشتهاند- و خانوادههایشان، مدالهای افتخار و احترامات متعدد اهدا میشود. این افراد از امکانات ویژه و خاص رفاهی و ... برخوردارند و حتی بزرگداشت آنها برای تمام دستگاهها و ادارات در کشورهایشان یک قانون است!
کشور ما دائماً در جنگی نابرابر بین کفر و اسلام است. هرچند به اعتراف عوامل استکبار، به دلیل اقتدار و ابهت نظام اسلامی دیگر هیچ قدرتی حتی به فکر مبارزه رودررو با این حکومت نخواهد افتاد، اما دشمنیها هیچ پایانی ندارد و ما هر روز علاوه بر آمار شهدای جانباز، شهدایی در عرصههای مختلف نظامی و حتی علمی خواهیم داشت.
حال بیش از 30 سال از انقلاب گذشته و به برکت خون شهدا و رشادت جانبازانمان، تنها نظام شیعه اسلامی در سراسر عالم هستی محقق شده، اما... موضوع پیشپا افتاده و کاملاً منطقی مانند سهمیه کنکور همچنان لاینحل مانده است.
چه بسیار فرزندانی که حتی پدرهایشان را ندیدند و وقتی از آنها از تصورشان درباره "پدر" سؤال میکنی، هیچچیز جز اشک به خاطر نمیآورند.
یا فرزند جانبازانی که حسرت آرامش کنار پدر را با وجود داشتن پدر، هنوز در دل دارند. بچههایی که شاید بیشتر از سفر و تفریح، در بیمارستان رشد کردهاند و با هل دادن ویلچر و بالا پایین رفتن از تختهای بیمارستان پدر بهتر از اسباببازیهای داخل پارک آشنا هستند.
حال فرزندان این ایثارگران بدون حامی و پشتوانهای عظیم به نام "پدر" بزرگ شدهاند. سختیها و رنجهای بیپدری یا بیماری پدر را به تنهایی روی دوشهای کوچک خود حمل کرده و بزرگ شدند. اکنون یکی از مشکلترین دورههای تحصیلی خود را در پیشرو دارند. اجازه میدهید تنها به اندازه آرامشِ بیناراحتی و دردسر "یک روز" تمام دانش آموزان در تمام دوران زندگیشان، برای آنها نیز رفاه فراهم شود؟
جشن تولد نوه شهید نوروزی کنار آرامگاه پدربزرگ (فرزند دختری که 7 ماه بعد از شهادت پدرش به دنیا آمد!)
*نوشته بودند:
دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد...
دانشگاه که قبول شد، همه گفتند با سهمیه قبول شده!!!
ولی... هیچوقت نفهمیدند کلاس اول وقتی میخواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا!...
یک هفته در تب سوخت...
*یادم آمد احتمالاً "آرمیتا" دختر شهید رضایینژاد و "علیرضا" پسر شهید احمدی روشن هم جزء سهمیههای کنکور سالهای بعد هستند.
لطفاً تصویر ترور "پدرِ آرمیتا" و تصور "علیرضا" از پدری که از خانه خارج شد و دیگر هیچوقت بازنگشت را از ذهن آنها بردارید تا راحت و با کمال آرامش بزرگ شوند و البته به راحتی وارد دانشگاهها شوند.
راستی چقدر بود سهمیه خانوادههای شهدا؟؟
کسی حاضر است لذت و غرور پدر داشتن را با سهمیه کنکور یکی از این فرزندان شهدا معاوضه کند؟؟