عطر یاس از گوشه زندان هارون می چکد
سوی لیلا سوز نجواهای مجنون می چکد
بند بند آسمان را سلسله در بند داشت
زین جسارت اشک از چشمان گردون می چکد
با نگاهی ذکر آن رقاصه "یا قدوس" شد
بر همه ثابت شد از چشمانش افسون می چکد
او که عالم رزق می گیرد ز گوشه چشم او
حال از سوز صدایش آه محزون می چکد
هر سحر با تازیانه روزه داری می کند
موقع افطار از کنج لبش خون می چکد
پشت در استاده سندی بی حیا و بی شرف
ناروا و ناسزا از کام ملعون می چکد
گوییا زهرا به دیدارش رسیده کاین چنین ..
... عطر یاس از گوشه زندان هارون می چکد
تشنه لب در کنج زندان دم گرفته "یا حسین"
یاد شاه تشنه لب از دیده اش خون می چکد
***ناصر شهریاری***