تصور کن سال هاست نه کامی داری و نه بامی . بعد همه از دور حسرتتو بخورن و آرزوتو بکنن و بخاطرت آه بکشن
تو تو دنیای ذهنت همه افسوس و درد باشی و همه از دور حسرت خوشیاتو بخورن . و تو در عالمی پر از بی میلی و بی رغبتی غرق باشی و همه با عینک خودشون درباره دنیا و اخرتت قضاوت کنن و تو درد بکشی و همه ..... ای بابا
تازه این یه بعدشه . بعد دیگش اینه که تو لنگان لنگان فریاد حسرت یار بکشی و همه تو رو تو عرش ببینن . تو ارزوی مرگ از شرم کنی و همه تو رو شفیع ببینن و تو ارزوی بوی یار کنی و همه تو رو همدم یار ببینن و پیام رسان دلدار
هر چی فک کردم ببینم همه این قصه تو یه خط چه جوری جمع میشه به نتیجه ای غیر از آش نخورده و دهن سوخته نرسیدم که اصلا نمی چسبه
تا خدا بدلم این بیت سعدی رو انداخت . کووووولاکه . نه تو رو خدا روش خیلی عمیق بشو
در کوی تو معروفم و از روی تو محروم
گرگ دهن آلوده، یوسف ندریده