سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایت شهید حسن...

لبیک یا زینب_(س) ... شهدا شرمنده ایم ... یاحسین ...

غربت پروانه

همسایه بود با شهدا نوجوانى‏اش

با جنگ رفته بود تمام جوانى‏اش

با لاله‏ها رفاقت او امتداد داشت

مردى که جبهه بود همیشه نشانى‏اش

دریاترین دلى که دلم مى‏شناخت بود

پر بود از صفا سبد مهربانى‏اش

پیشانى‏اش طلیعه پرواز بود و صبح

شب بى‏خبر نبود زسوز نهانى‏اش

سوگند مى‏خورم که نبود از خدا جدا

یک لحظه در فشردگى زندگانى‏اش

حسرت نصیب ماندن او بودم و شدم

حیرت دمیده از سفر ناگهانى‏اش

آقا، دلم زغربت پروانه‏ها پرست

چون ابر نوبهارم اگر مى‏تکانى‏اش


نویسنده روایت شهید حسن... در یکشنبه 90/8/15 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )