سفارش تبلیغ
صبا ویژن
روایت شهید حسن...
صفحه نخست
/
عناوین مطالب
/
آرشیو
/
تماس با ما
/
طراح قالب
/
RSS
ساخت کد موزیک آنلاین
ساخت کد موزیک آنلاین
درباره ما
پیوندهای روزانه
.: تمام پیوندها :.
لینک های ویژه
طراح قالب های مذهبی
ثامن تم ؛ مرجع قالب مذهبی رایگان
خادم الشهداء
تاشهدا باشهدا
حسینه شهید خرازی
پایگاه فرهنگی دختر چادری
پایگاه مقاومت شهید عرشی
بشارت 110
موزیک های مذهبی
ابزار مذهبی وبلاگ
دیگر امکانات
مطالب اخیر وبگاه
یادش بخبر
گوشه ای پای ضریحت دست ما را بند کن . . .
یک شب جمعه بیا قفل ِ حرم را بشکن . . .
الهی یا الهی یا الهی ...
اشعار ماه مبارک رمضان
منتقد احمدینژاد بودم اما امروز از رأی به روحانی پشیمانم!/ در عرص
اختلاط پسر و دختر در دانشگاهها مشکل رفتاری برای زندگی آینده جوان
نامه الهام چرخنده به مسیح علینژاد/ آزادی یواشکی تو، خونهای شهدا
شعر قزوه درباره داعش و وزیر علوم
اشعار بعثت حضرت رسول اعظم (ص) - علی آمره
مهربانم
اشعار علی اکبر لطیفیان
لینک دوستان وبگاه
بچه های خدایی
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
آرشیو مطالب
اردیبهشت 90
مرداد 90
خرداد 90
تیر 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
آذر 91
شهریور 91
دی 91
اسفند 91
تیر 92
مرداد 92
دی 92
بهمن 92
برچسبها
طراح قالب
اشعار دفاع مقدس-به خاطر جبهه
منم که مرگ ، شراب خم ولاى من است
منم که نعش خودم روى دستهاى من است
منم بسیجى عاشق ، ملازم امروز
منم سپاهى دیروز ، خادم امروز
من از قداست سرخ « شلمچه » آمدهام
منم که تازه ز فتح « حلبچه » آمدهام
منم که خاک « هویزه» دل آشناى من است
هنوز بر سر آن نقش ردپاى من است
منم که دست دعایم همیشه بالا بود
منم « جزیرهى مجنون » که مست لیلا بود
منم که قلب من از پیروان ناى « خرمشهر»
منم که لک زده قلبم براى « خرمشهر»
دل « دوکوهه» هنوزم پر از جنون من است
به روى شانهى او ردپاى خون من است !
اگرچه نیستم آنجا نشان من آنجاست
هنوز پارهاى از استخوان من آنجاست
گذشت ثانیه آنجا صعود بود و صعود
به سمت عرش خدا ، پلکان من آنجاست
مگو که بال ندارى ، فضاى من تنگ است
براى پر زدنم ، آسمان من آنجاست
هنوز سنگر و محراب و مهر و تسبیحم
هنوز موج صداى اذان من آنجاست
و نوشداروى من ، شربت شهادت من
تمام زندگىام ، شوکران من آنجاست
هنوز از « پل کرخه» صلات مىشنوم
طنین آیهى « والعادیات » مىشنوم
هنوز پنجهى سرخم ، درفش « سومار » است
هنوز دست شهیدم در آن علمدار است
منم ، که سوختهام در بلاد « اندیمشک»
و برده ، خاک مرا ، گرد باد « اندیمشک»
منم که عشق، مرا با دعا ، عجین کرده است
فضاى جبهه ، مرا با خدا ، عجین کرده است
همان که از ره تردید در ثبات افتاد
و مثل دست « ابوالفضل (ع)» در فرات افتاد
همان که سینه سپر کرد ، پیش اژدر ناو
همان که حک شده بر قلب او حماسهى « فاو»
شبى که « خارک » ز خون دلم گیاه آورد
«خلیج فارس» به آغوش من پناه آورد
منم تلالوى یک رقص نور در آتش
صداى سوختن بال « هور » در آتش
شکسته بال ، به آمال ، پرزدم یاران
همیشه بى پر و بىبال ، پرزدم یاران
اگرچه در همه جا یک یزید ، پنهان بود
همیشه اسلحهام ، متکى به ایمان بود
... و من که مثل منور به شب غضب کردم
در آرزوى شهادت همیشه تب کردم
دوگام ، فاصله بین من و شهادت بود
دلم شهید نشد - آه - کم سعادت بود !
زیاد فاصله با من نداشت هرکس رفت
دوگام ، بیشتر از من گذاشت ، هرکس رفت !
و من که لنگ نبودم ؟ چرا به جا ماندم ؟
قسم که سنگ نبودم ، چرا به جا ماندم ؟!
اگر عروس شهادت جواب کرد ، مرا
براى مصلحتى ، انتخاب کرد مرا
گذاشت تا که بمانم ، خداخدا بکنم
به جان رهبر جانبازمان ، دعا بکنم
گذاشت تا که بمانم به خاطر جبهه
و شعر سرخ بخوانم به خاطر جبهه !
نویسنده روایت شهید حسن... در چهارشنبه 90/8/11 |
نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب :
ثامن تم
(
علیرضا حقیقت
)