سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایت شهید حسن...

لبیک یا زینب_(س) ... شهدا شرمنده ایم ... یاحسین ...

باران هزاران چشم عاشق در وداع پیکرهای پایمردان باران وصال در راه است. کاروانی از شهیدان به صف ایستاده‌اند، سربلند و باشکوه، همچنان که در میانه میدان، ایستاده با چراغ خونی که روشن است برای ابدیت بی‌منتها. اینان آمده‌اند تا شانه‌های شهر بر تابوت متبرکشان که بوسه‌گاه ملائکه است، بوسه زنند. آمدنشان را همراه با مادران چشم انتظارشان به انتظار نشسته‌ایم، گلهای اشک ما باری دیگر در حال شکفتن است.
ای دل، بشکن! ای چشم، ببار! ای حنجره بخروش که لاله‌ها آمده‌اند به لاله‌زار فاطمه، شهیدان بالابلند شهر شقایق. ارواح مطهرشان پیشترها ملائک آسمان هفتم را افتخار دیدار بخشیده، ملائک هم مات معراج سرخشان بودند، آمده‌اند تا ما را نفسی تازه بخشند.
ما قافله‌ی «طبق معمول»ها را از مدار «تکرار» خارج کنند تا عافیت را ارزانی اهلش کنیم، تا نگاه خیس‌مان را در روشنای تابوت‌های سر به مهرشان رها کنیم.
آمده‌اند تا یکبار دیگر به ما بیاموزند که چگونه ایستاده فریاد بزنیم، ایستاده بمانیم و ایستاده بمیریم.
نویسنده:سید محمد تقی قریشی


نویسنده روایت شهید حسن... در جمعه 90/7/22 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )