روایت شهید حسن...

لبیک یا زینب_(س) ... شهدا شرمنده ایم ... یاحسین ...

ای رأفت تو رأفت ذات خدا رضا
از پای تا به سر علی مرتضی رضا

نامت از آن رضاست که در عرصه حساب
حق نیست بی‌رضای تو از کس رضا، رضا

هر کس که بیشتر کرمش می‌رسد به خلق
او بیشتر برد به درت التجا رضا

عیسی صفای روح گرفته در این حرم
موسی ستاده بر در تو با عصا رضا

از روضه مقدس تو می‌وزد نسیم
تا باغ خلد، با نفس انبیا رضا

جوشد زبس اجابت از این آستان قدس
گم می‌شود کنار ضریحت دعا، رضا

آغوش خود گشوده برای خوش‌آمدش
از هر دری که سوی تو آید گدا، رضا

خود پیشتر ز خواندن اذن دخول من
بر من نگاه کردی و گفتی بیا رضا

در کوی تو ز بس که رؤفی تو، زائرت
داند ثواب، اگر چه بیارد خطا، رضا

من شرم می‌کنم که بیایم در این حرم
تو می‌زنی مرا ز کرامت صدا، رضا

آید به گوش دل ز طپش‌های سینه‌ام
دائم صدای زمزمه  یا رضا رضا

در آستان قدس تو انگار می‌کنم
گردیده قسمتم سفر کربلا رضا

نشناختم، امام زمان زائر تو بود
کردم سلام و داد جواب مرا رضا

با آنکه شهریار همه عالمی، کسی
مثل تو نیست با فقرا آشنا رضا

یک بار اگر کند به خراسان زیارتت
بر بازدید زائرت آیی سه جا رضا

اول به خُلد فاطمه گوید جواب او
هر کس صدا زند ز ره صدق «یا رضا»

مولای من به جان جواد الائمه‌ات
دست مرا بگیر، برای خدا رضا

دست مرا گرفتی و سوگند می‌خورم
آقاتری از اینکه نمایی رها رضا

زوار چون به سوی حریمت سفر کنند
باید که جان دهند به گنبد نما رضا

هر کس به عمر خود شده مأنوس با کسی
«میثم» گرفتـه انس بـه مهـر شما، رضا
***استاد سازگار***


نویسنده روایت شهید حسن... در پنج شنبه 90/7/14 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )