علیاصغر همیشه میگفت: « اگه رفتن هر یک از رزمندهها به امید رزمندهای دیگه به تأخیر بیفته، چطور میشه در مقابل دشمن ایستاد؟ ».
یکی از بستگانمان بعد از ازدواج علیاصغر به او گفت: « تازه ازدواج کردی. این دفعه بمون، با اعزام بعدی برو! ».
علیاصغر گفت: « آیا شما این دفعه به جای من به جبهه میری تا من بعداً بیام؟ ».
راوی: زهرا (خواهر شهید)