پنج ، شش روزی قبل از شهادتش بود که برایم نامه فرستاد .
نوشته بود : ‹‹ سعی کن خودت را به خدا نزدیک کنی ؛ تا به حال امتحان کرده ای؟
وقتی به او نزدیک شوی تمام غم ها را فراموش می کنی و همه غصه ها از یاد می رود .
سعی کن به او نزدیک شوی . از رفتن من هم ناراحت نباش . بر فرض که الان نروم و زنده بمانم ؛
فوقش ده یا بیست سال دیگر باید رفت . پس چه بهتر که رفتن را همین حالا خودم انتخاب کنم که زیباترین رفتن ها مرگ سرخ است . ››
کلمه به کلمه نامه اش با نامه های قبلی فرق داشت . با خواندن نامه به یقین رسیدم که به زودی از کنارم پر می کشد .