الهى به آنان که پرپر شدند
پر از زخمهاى مکرر شدند
به آنان که امروز فرداییاند
به آنان که فردا تماشاییاند
به آنان که چون پرده بالا زدند
قدم در حریم تماشا زدند
به آنان که کارون خروش آمدند
چنان خون کارون به جوش آمدند
به آنان که رفتند تا «ما» شوند
و آیینه داران فردا شوند
به آنان که زخمیترین بودهاند
شهیدان میدان مین بودهاند
به آنان که بالى رها داشتند
گذرنامه کربلا داشتند
همانان که از مهر فرزند خویش
بریدند یکباره پیوند خویش
همانان که دلدادهى او شدند
کبوتر کبوتر پرستو شدند
پرستو پرستو فراز آمدند
و بى سر، سرافراز باز آمدند
که این خطه خاک سرافرازى است
همه «همت» و شور جانبازى است
شب عاشقى را رقم زدند
همانان که بر مین قدم میزدند
از آنان که تنها پلاکى به جاست
کمى استخوان مشت خاکى به جاست