سفارش تبلیغ
صبا ویژن

روایت شهید حسن...

لبیک یا زینب_(س) ... شهدا شرمنده ایم ... یاحسین ...

تو و بالی شکسته خوش بحالت        تنی زخمی و خسته خوش بحالت
دلت از آسمون بود و تنت خاک        دلت از تن گسسته خوش بحالت
چه زیباست این دل کندن و آن رسیدن! چه زیباست وصال! چه زیباست آسمانی شدن!
ما را چه شده است؟ غم از دست دادن شما آسمانی‌ها را نه از یاد بلکه از دل نیز برده‌ایم! دیگر چشم به راه نیستیم! دیگر شعر «کجایید ای شهیدان خدایی» را همنوا نمی‌شویم! اما آنها خود دست بردار نیستند و هر روز می‌‌‌آیند و نشان می‌‌‌دهند که اگر ما از آنها دست برداریم و دل بریده‌ایم آنها از ما نبریده‌اند، همان گونه که حسین(ع) و زینب(س) کربلا وعده‌گاه وصالشان بود، امروز هم شهیدان می‌‌‌آیند تا بار دیگر نشان دهند که وصال هدفشان بوده، وصال معبود.
بیائیم با کاروان آسمانی شهدا به آسمان نگاه کنیم، به خدا، به ملکوت، به عشق، به خدا.
اینها را با خود می‌‌‌گویم و به دنبال کاروان شهدا به راه می‌‌‌افتم، در حالی که زمزمه‌ای زیبا گوشم را نوازش می‌‌‌دهد. مادر پیر شهیدی با خود چنین می‌‌‌گوید:
گل مفقود من ای کربلایی    شهید من، شهید نینوایی
12 سال تموم چشم انتظاری    نشستم گریه کردم تا بیایی
اشک امانم نمی‌دهد، مادر شهید می‌‌‌گرید و همراهش عکس شهید، پسر مفقودش
نویسنده:سید محمد تقی قریشی


نویسنده روایت شهید حسن... در یکشنبه 90/8/15 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
طراحی و بهینه سازی قالب : ثامن تم ( علیرضا حقیقت )